:round_pushpin: در همسایگی شرقی کشورمان، جامعه ای در حال گذار وجود دارد که از پسِ سال ها جنگ و مرگ و آوارگی، زندگی را فریاد می زند. در این جامعه، گروهی از زنان افغانستانی برای رسیدن به زندگی مطلوب، تحقق حقوقی که از آنِ خود می پندارند و همچنین آرزوهایی که در سر می پرورانند، شتاب گرفته اند. :round_pushpin: چند روز پیش بود که خبرهایی از سنت شکنی زنان افغانستان برای راه اندازی سرویس های حمل و نقل مخصوص زنان در رسانه های ما انتشار یافت و این نکته که رانندگی برای زنان این کشور برخلاف تصور بسیاری ممنوع نیست و براساس اعلام سازمان های مردم نهاد، بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ در مجموع هزار و ۱۸۹ زن مجوز رانندگی در کابل را دریافت کرده اند. :round_pushpin: در ارتباط با تلاش زنان افغانستانی که به عنوان مهاجر در ایران به سر می برند «لیلا زلفی گل» روزنامه نگار و فعال مدنی در یادداشتی که در اختیار گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا قرار داده، آورده است: :white_small_square: برحسب اتفاق به عکسی در اینستاگرام برخورد کردم؛ عکسی از دختران ورزشکار مهاجر افغانستانی ساکن ایران که در یک قاب، شانه به شانه کنار هم قرار گرفته بودند. قابی که می توانست کلی حرف و نکته برای هر بیننده ای به همراه داشته باشد. به صفحه اصلی این عکس مراجعه کردم. صفحه پر از تصاویر فعالیت های ورزشی این زنان بود؛ از هندبال و فوتسال  گرفته تا تکواندو و بقیه ورزش ها. :white_small_square: از تعداد بسیار کمِ افرادی که این صفحه را دنبال می کردند، تعجب نکردم. چرا که برای شاخ اینستاگرام بودن و جذب مخاطب نیاز به این همه همت والا و تلاش مستمر نیست. چیزی که بیشتر در بین این عکس ها و متن های مربوط به آنها دلنشین بود، نگاه امیدوارانه و سرشار از حیات زنان در تک تک این تصاویر بود و هشتگ‌هایی با عنوان «مهاجرت محدودیت نیست»، «صلح و امنیت» و یا «پیروزی و موفقیت» و در آخر هشتگ «افغانستان». :round_pushpin: زمانی که طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفت، بسیاری زنان و دختران از حضور در اجتماع محروم شدند. این خط فکری طالبان بود که سال ها تعیین کننده راه زندگی مردم سرزمین بلاخیز افغانستان شد. آنها درباره زنان اعتقادی نداشتند جز اینکه وظیفه زن شوهرداری و بچه داری است و چیزی جز این یعنی سرپیچی از دستورات دین؛ همان ذهنیت مخربی که از زن تصویر یک جنس ضعیف می سازد و نصف جمعیت را در توسعه یک کشور ندید می گیرد. :round_pushpin: از سویی حدود سه درصد جمعیت ایران را مهاجران افغانستانی تشکیل می دهند. در بین این مهاجران، زنانی هستند که به واسطه همین تفکرات غالب طالبانی و تاثیرات فرهنگی به جا مانده از آن، همچنان به وضوح آثار ناخوشایندی در زندگی اجتماعی فرودستانه آنها قابل مشاهده است؛ باورهایی که مرد را در ذهنشان در جایگاه بالاتری قرار داده و به همین علت  آنها تصویری جز جنس برتر بودن مردان در ذهن خود نمی توانند داشته باشند، هر چند که فقر اقتصادی را در شکل گیری این جایگاه فرودستانه نمی توان ندید گرفت. :round_pushpin: با این حال، در بین همین زنان مهاجر، زنان ورزشکاری پا به عرصه می گذارند که به طور قطع گرفتار تمام این نابسامانی های اجتماعی و فرهنگی بوده اند یا با تجربیات مربوط به آن آشنایی دارند؛ زنانی که اکثرا نه حامی مالی داشته اند و نه پشتوانه ای خاص. محقق کننده رویاها و سرمایه آنها چیزی نبوده جز تلاش جهت جایگزین کردن باورهایی ساختارشکنانه. این تلاش فرسنگ‌ها از آنچه برایشان تعیین کرده اند فاصله دارد آن هم در عرصه ورزش که از نظر بسیاری حوزه ای مردانه به شمار می‌آید.  :round_pushpin: شاید نکته ای که در این میان مهم به نظر می آید و نمی توان از کنار آن به راحتی گذشت، اهمیت حضور و توانایی این زنان مهاجر که خود گرفتار انواع معضل و تبعیض جنسیتی و نژادی هستند، در کشوری مانند ایران است که متاسفانه در آخرین گزارش ها همچنان با رتبه ۱۴۲ از میان ۱۴۹ کشور، جزو ۱۰ کشور با بیشترین شکاف جنسیتی قرار گرفته است. هرچند بسیاری این شاخص ها و رتبه بندی های خارجی را فاقد اعتبار می دانند، اما مساله این است که تبعیض و سوگیری های جنسیتی در کشور ما مساله ای انکارناپذیر است و در عرصه های مختلف از سیاست گرفته تا اقتصاد و ورزش و... به چشم می آید. :round_pushpin: ماده یک «کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان» تبعیض را چنین تعریف می کند: «هر گونه ایجاد تفاوت، تمایز، محدودیت و یا انحصار بر مبنای جنسیت که با هدف ایجاد محدودیت در برخورداری زنان از از حقوق بشر و آزادی های اساسی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و یا دیگر زمینه ها صورت پذیرد» حال با توجه به این مساله، ما که با خودمان تعارف نداریم باید ببینیم در جامعه ای که از صدر تا ذیل آن، دولتمردان  شعارهایی دال بر برابری و کرامت و جایگاه واقعی زنان سر می دهند چقدر این ماده و موادی از این دست را در حوزه زنان مورد توجه قرار داده اند. ضعف نگاه جنسیتی و به تعبیری «کورجنسی» را که در بسیاری از مواقع بزرگترین سد برای حضور زنان در فعالیت های اجتماعی است را مگر می توان منکر شد؟ :round_pushpin: در همین حال، زنانی از کشوری که مصایب آن بر هیچ کسی پوشیده نیست درسرزمینی دیگر با شرایط نه چندان مطلوب، نهایت توان خود را به کار می بندند و امیدوارانه پا به مسیری سخت می گذارند؛ انسان هایی ستودنی که جزئی از همین جامعه شده اند، در کنار این مردم زندگی می کنند و نیاز دارند دیده و حمایت شوند؛ زنانی که بدون حاشیه وارد میدان شده اند و می توانند برای زنان جامعه خود و ما، الگو و حتی افتخارآفرین شوند.